کشتی عشق تایتانیک
میخوام بیام کنار تو ، تا یه کمی لوست کنم خــــوشبخـــت تـــــرين آدم هــــا ؛ <a href="http://jodiabod20014.blogfa.com/"><img src="http://uploadtak.com/images/q191_baner.gif" border="0" alt="آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک" /></a> دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 16:40 :: نويسنده : مهرانم اگه خوشگل باشیم مي گن عجب جيگريه ! اگه زشت باشیم(که البته دختر زشت وجود نداره)مي گن کي اينو ميگيره!
چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, :: 17:34 :: نويسنده : مهرانم
ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ، تا اینکه دروغی آرامم کند. . . .......................................................................... تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی! یکی دیروز و یکی فردا . . . .......................................................................... خوبی بادبادک اینه که میدونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده ولی بازم تو آسمون میرقصه و میخنده . . . .......................................................................... با کسی زندگی کن که مجبور نباشی یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . . .......................................................................... انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛ بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد . . . .......................................................................... مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از ان گل ها دوست داشتنی ترند . . . .......................................................................... تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند . . . .......................................................................... چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است . . . .......................................................................... دوره ، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . . . .......................................................................... خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد "دکتر علی شریعتی" .......................................................................... اگر گیاهان صدایی نداشته باشند به معنای آن نیست که دردی ندارند . . . .......................................................................... اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد باور محال بودنش را عوض کن . . . .......................................................................... برنده می گوید مشکل است ، اما ممکن و بازنده می گوید ممکن است ، اما مشکل . . . .......................................................................... آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند . . . .......................................................................... حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشوید چون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید . . . .......................................................................... من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام . . . "بیل گیتس" .......................................................................... تنها راه کشف ممکن ها ، رفتن به ورای غیر ممکن ها است . . . (آرتور کلارک) .......................................................................... ژوبرت : " برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم ، اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم ، احتیاج به جوانی دارم " . . . .......................................................................... دوست تو کسی است که هرگاه کلمه "حق" از تو شنید ، خشمناک نشود . . . .......................................................................... معبودا ! به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . .......................................................................... تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را .......................................................................... بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست ، زنده باش . . . .......................................................................... یادها فراموش نخواهند شد ، حتی به اجبار و دوستی ها ماندنی هستند ، حتی با سکوت . . . .......................................................................... مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند . . . .......................................................................... دوستی کلام زیباییست که هرکس درکش کرد ، ترکش نکرد . . . زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست ، همیشه باور داشته باش لایق بهترین هایی . . . .......................................................................... اگر مایلید پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم . . . .......................................................................... در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، آسمان را دریاب . . . زندگی یعنی : ناخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن . . . زن مانند شیشه ی ظریف و شکستنی است هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید ، زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند . . . .......................................................................... آموختهام که هیچگاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقتشان نگذارم . . . .......................................................................... پیروزی یعنی : توانایی رفتن از یک شکست ، به شکستی دیگر بدون از دست دادن اشتیاق . . . .......................................................................... مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست .......................................................................... خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دینشان میفروشند نه دینشان را برای دنیاشان (دکتر علی شریعتی) .......................................................................... کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد . . . .......................................................................... آدرس موفقیت : بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک 20 ، منزل خوشبختی .......................................................................... زندگی ارزش دویدن دارد ، حتی با کفشهای پاره !
دو شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, :: 12:42 :: نويسنده : مهرانم In April 1912, Rose is returning from Europe with her fiancée Cal Hockley and her mother in company with many of the rich and famous of their day. Her father died leaving them a prestigious name, but no money to support the luxurious lifestyle to which they were accustomed. Therefore, her mother presses her to sacrifice herself for the good of the family, by agreeing to marry Cal, whom she does not love or even like very much. As a token of his commitment, Cal presents her with a fabulous blue diamond pendant. To him, she is another beautiful object to add to his collection. Rose feels suffocated by her mother’s pretentions, her fiancée’s arrogance, the dead conventional formality of high society and the meaningless life being pressed upon her. In rebellion she rushed to the stern of the ship and contemplates suicide. Jack sees her passing by, suspects her intentions, and intervenes just in time to save her life when she slips off the edge of the ship. Their fortuitous meeting leads quickly to intimate friendship and romance. Jack seems to understand her better than she herself does. Perceiving a remarkable strength in her character that refuses to accept the fate imposed by society, he counsels her not to sell her soul for respect or security, abandoning the freedom she is entitled to inherit. Her whole being expands in joy at his words and responds to his affection with gratitude and passion. At the peak of their passion, the Titanic hits an iceberg and begins the journey that will soon take it to the bottom of the sea. Meanwhile out of jealousy, Cal has Jack placed under arrest on a false charge of stealing the blue diamond and locked in a cabin on the lower level of the ship. As the ship takes on water and everyone rushes for lifeboats, Rose risks her life to hunt for Jack and frees him from confinement just moments before the lower deck floods. Jack leads her up to the main deck and convinces her to get into one of the few remaining lifeboats, promising to follow, but knowing full well there are no more boats to take him. Reluctantly she gets into the lifeboat and then jumps out again, refusing to leave without him. When the Titanic goes under, Jack manages to place Rose on a floating doorframe, saving her life while he freezes to death in the water. Rose survives, takes on Jack’s last name and starts a new life for herself. Narrating the story when she is passed 100 years old, she relates how their few moments together changes the course of her entire life and how she has spend the last eight decades living up to the promise she made to Jack during his last moments. دو شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 17:3 :: نويسنده : مهرانم بيوگرافي سحر قريشي: سحر قريشي متولد 1366 است و تنها عضو متاهل بين بازيگران جوان دلنوازان به حساب مي آيد. همسر او مهران اخوان ذاکري است و 25 سال سن دارد . زندگي مشترک آنها چند سالي است که آغاز شده و روز هاي خوبي را با هم پشت سر ميگذارند . سحر قريشي تنها يک برادر دارد و رنگ هاي مورد علاقه اش مشکي ، آبي و قرمز است . سحر قريشي دوست دارد هر چه زود تر به اوج برسد و اين آينده را براي خود پيش بيني ميکند . براي قريشي نوع پوشش و لباس خيلي اهميت دارد . او حسين سهيلي زاده را مانند پدرش دوست دارد. سحر قريشي در گفتوگو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس درباره نحوه ورودش به تلويزيون گفت: من كار اولم در زمينه بازيگري فيلم سينمايي «لج و لجبازي» به تهيه كنندگي آقاي زبر دست بود. در مراحل پاياني اين كار بودم كه از طريق آقاي خيرابي به آقاي سهيليزاده معرفي شدم. آقاي سهيلي زاده از من دعوت كرد تا براي نقش يلدا كه حدود 350 نفر كانديد داشت، تست بدهم و خوشبختانه پس از تست مورد قبول واقع شده و براي بازي در اين نقش آمدم.
سحر قريشي: خودم را نميگيرم
سريال دلنوازان هم مثل خيلي از كارهاي ديگر، براي بينندگانش سورپرايز داشت. سحر قريشي در اين سريال چهره شد و يك شبه ره صدساله رفت... سعيد سهيليزاده، هميشه عادت دارد درسريالهايش، بازيگران تازهاي را به جامعه معرفي كند؛ او اينبار هم، باحضور سحر قريشي اينكار را انجام داده. دختري كه نقش اصلي سريال است و بايد منتظر ماند و ديد چقدر، ميتواند دراين عرصه موفق باشد و كارش را به درستي انجام دهد! سريال دلنوازان، بسيار پرطرفدار شده و حتما شما هم دوست داريد با بازيگر اصلي آن از نزديك آشنا شويد. يلدا يا سحر، دختر خوشچهرهاي است كه با سريال دلنوازان، مهمان خانههاي ما است. سحر قريشي 22 ساله و متاهل است، بسيار سينما را دوست دارد و با همين علاقه، توانسته به دنياي بازيگري قدم بگذارد. زندگي زناشويياش برايش مهم است، آنقدر كه تلفن همراهش را هم، همسرش جواب ميدهد و همهجا با اوست. مهران اخوان ذاكري از پاي تلفن، مرد منطقي و روراستي بهنظر ميآيد. درآيندهاي نزديك، حتما با هردوي آنها به گفتوگو مينشينيم. فعلا اين شما و اين هم سحر قريشي، البته درنمايي كوچك. وقتي سركار فيلم سينمايي «لج و لجبازي» به كارگرداني آقاي برقعي بودم، با آقاي خيرابي همكار بودم. ايشان كه از قبل براي بازي درسريال دلنوازان قرارداد داشت، به من گفت آقاي سهيليزاده براي سريالاش بهدنبال يك بازيگر ميگردد، دختر جواني كه نقش اول كار را هم تجربه كند. آقاي سهيليزاده تقريبا 3 ماهي ميشد كه دنبال شخصيت يلدا بود تا اينكه من تست دادم و قبول شدم. ميتوان گفت تقريبا 8-7 ماه است كه دردنياي بازيگري حضور دارم. براي نقش سايه درفيلم آقاي برقعي هم، توسط يكي از دوستان همسرم به اين كار ايشان معرفي شدم و تست دادم. نه كلاس بازيگري رفتهام و نه تحصيلات اين رشته را دارم و هيچ دورهاي هم نديدهام. از بچگي به بازيگري علاقه داشتم؛ اما به آنصورت كه بخواهم كلاس بروم، به بازيگري نگاه نكردم. بيشتر، كار تجربي را ترجيح ميدهم. اين علاقه درمن وجود داشت تا اينكه ازدواج كردم. از وقتي متاهل شدم، بهطور جديتر اين قضيه را دنبال كردم، تا اينكه دورادور و توسط دوستان و آشنايان، به پشتصحنه كارهاي مختلف سينمايي يا تلويزيوني ميرفتم، يعني درجريان اتفاقات بودم؛ اما فكر نميكردم روزي بتوانم به اين راحتي وارد اين حرفه شوم. همسرم مشوق و مشاورم نزديك 3 سال است كه ازدواج كردهام و شايد براي همه جالب باشد كه من بعد از ازدواج، وارد دنياي بازيگري شدم؛ اما خود مهران هم به اين كار علاقهمند است و هنر را دوست دارد. دراصل، من به پيشنهاد خودش وارد اين كار شدم. بنابراين، از اجازه او متعجب نيستم! الان هم ايشان، علاوه برمشوق بودن براي من، مشاورم هم است. اگر پيشنهادي براي بازي شود يا كاري را بخواهم انجام دهم، اول از همه با او مشورت ميكنم. او هميشه همراه و همقدم با من است. حتي روزهايي كه از او ميخواهم دركنار من باشد، سرصحنه ميآيد و به من انرژي ميدهد. تجربه نقشهاي متفاوت همه كارهايم را دوست دارم و فكر نكنم كه چون از يك كار طنز سينمايي شروع كردهام، بايد همين نقش را ادامه دهم. اتفاقا دوست دارم نقشهاي متفاوتي را تجربه كنم. دوست دارم يك كاراكتر طنز بازي كنم، يك نقش منفي و حتي يك نقش تاريخي! براي همراه شدن با اين ايدههاي ذهنيام و نزديك شدن به نقش يلدا، آقاي امير سليماني و محمد حاتمي بسيار به من كمك كردند. البته قبلا تجربه كاري با آنها نداشتم؛ اما الان از نظر فكري و بازي، خيلي به من راهنمايي ميكنند. بيشتر از سنم به نظر ميرسم متولد سال 1366 هستم و ميدانم سنم خيلي بيشتر بهنظر ميآيد؛ فكر ميكنم علتش هم بهخاطر نقشم دراين سريال است و همچنين از بچگي، همه ميگفتند سنت بيشتر بهنظر ميآيد، چون نوع نگاهم به زندگي، از همسنوسالهاي خودم متفاوتتر بود. قبل از اينكه وارد دنياي بازيگري شوم، مدرك بينالمللي آرايشگري داشتم. دنبال كارهاي هنري بودم. هرازگاهي هم، به دوستانم بهصورت تفريحي كمك ميكردم. با اينكه همسرم هم مدرك بينالمللي آرايشگري دارد، اما دوست نداشت وارد اين كار شوم و احتياج مالياش را هم نداشتم. دركار آقاي زبردست، فيلم سينمايي «لجولجبازي» چهره متفاوتتري دارم. شايد چون سن كاراكترم هم، با خودم متفاوت است؛ من درآنجا يك دختر 18 سالهام؛ اما در دلنوازان، يك دختر 25-24 سالهام. پس هم درگريم من تاثير داشته و هم درنحوه بازيام. كاراكتر سايه با يلدا در دلنوازان خيلي فرق دارد. درفيلم لج و لجبازي، كمدي موقعيت ايجاد ميشد؛ اما اينجا همهچيز رئال و واقعي است. زمان مفيد فيلم ديدن كتاب خواندن را دوست دارم و حتما آن را ادامه خواهم داد، چون با اين كار، حرفهايتر به اين قضيه نگاه و فكر خواهم كرد. قبلا هم كتاب ميخواندم، ولي نه رمان، بلكه هميشه كتابهاي روانشناسي ميخواندم و دوباره قصد دارم دايره مطالعاتم را گسترش بدهم؛ اما با تمام اين اوصاف، فيلم ديدن را بيشتر از كتاب خواندن دوست دارم. شايد دلم بخواهد هرچقدر زمان دارم را خرج فيلم ديدن كنم، اما براي خواندن كمي تنبلم. همه بازيگرها، وقتي كارشان را از صفر شروع ميكنند، آرزوي سوپراستار شدن دارند، من هم خيلي به اينكار علاقه دارم. اميدوارم دراين راهي كه خدا براي من باز كرده موفق شوم نفر آخري كه به دلنوازان رسيد من با 2 گروه بيشتر كار نكردم؛ اما بايد بگويم گروه سريال دلنوازان با مديريت آقاي سهيليزاده، خيلي صميمي و گرم بود و من درآن، بسيار احساس آرامش ميكردم. درضمن همه كارهايي كه از آقاي سهيليزاده مثل ترانه مادري يا آخرين دعوت ديده بودم، كارهاي بسيار موفقي بودند. به همين خاطر، با خودم فكر ميكردم انتخابهاي ايشان، هيچوقت غلط نيست و 100درصد درمن يك چيزي ديده كه براي اين نقش انتخابم كرده است. همين فكر، به من اعتماد بهنفس ميداد. كار با آقاي سهيليزاده خيلي جذاب است و واقعا به اين مسئله افتخار ميكنم. خيلي از او ممنون هستم كه به من اعتماد كرد تا اين نقش، تجربه خوبي براي من دركنار ايشان باشد. اگرچه حتي اگر به موفقيتهاي بزرگتر هم برسم، دليلي نميبينم خودم را بگيرم. ارتباطم با دوستانم كم شده متاسفانه از وقتي سركار دلنوازان رفتم، ارتباطم با دوستانم كم شده است. البته سعي ميكنم تا آنجا كه ميتوانم، اين ارتباط را حفظ كنم؛ اما از نظر زماني، بسيار زياد به مشكل خوردهام. چون درگذشته من درخانه بيكار بودم و وقت كافي داشتم؛ اما الان ديگر اين ارتباط كمرنگتر شده، از نظر زماني حتي به زندگي خودم هم كمتر ميتوانم برسم. قطعا بعد از پايان فيلمبرداري اگر ديگر سركار نباشم، همهچيز به حالت نرمال گذشته خود برميگردد. 100درصد اگر دوستانم منطقي باشند، كمي به من حق ميدهند. حواس جمع زندگيام خيلي دوست دارم به خانه و زندگيام برسم. خانه و زندگي هركسي كه آرام باشد، همان آرامش به محيط كارش هم منتقل ميشود؛ ولي اگر عكس آن باشد، قطعا اتفاقات منفي زيادي ميافتد. الان كه سركار هستم، سعي ميكنم بيشتر به زندگي و خانهام اهميت بدهم، چون بيشتر زمانم را كار ميگيرد و حالا بايد حواسم به زندگيام باشد. هماهنگ كردن زندگي و كار، خيلي سخت است، من هم دارم از لحاظ تجربي، از آخر شروع ميكنم! همسرم و همراهياش هم، خيلي به اوضاع زندگيمان كمك ميكند. خدا را شكر. يلدا، 100درصد واقعي است. ما مثل يلدا خيلي زياد داريم. شايد فقط كمي مدل آن متفاوت باشد يا فقط اتفاقاتي كه براي آن ميافتد، فيلم است! ولي خود شخصيت او، بسيار واقعي است و من سعي كردم آن را خيلي واقعي نشان دهم. دو شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 16:46 :: نويسنده : مهرانم
عکس های جدید و کمیاب سحر قریش, عکس, عکس بازیگران, عکس بازیگران زن, عکس بازیگران ایرانی, عکس بازیگران زن ایرانی, بازیگر, بازیگران, بازیگران زن, سحر, قریشی, سحر قریشی, عکس سحر قریشی, عکسهای سحر قریشی, عکس جدید سحر قریشی, جدیدترین عکس های سحر قریشی
دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, :: 16:24 :: نويسنده : مهرانم
لیلا اوتادی (زادهٔ ۱۴ مرداد ۱۳۶۲) ( تهران محله شمیران ) بازیگر سینما و تلویزیون است . او دانشآموختهٔ رشتهٔ معماری داخلی است و کار خود را با فیلم «چشمان سیاه» ساخته ایرج قادری آغاز کرد. مجموعه تلویزیونی
فیلم تلویزیونی
سینمایی
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:54 :: نويسنده : مهرانم پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:48 :: نويسنده : مهرانم سلام هرکی مایل چ روزی از ایام هفته بدنیا اومده و تاریخ میلادی تولدشو بدونه بهم بگه تا بهشون بگم.ممنون
با تشکر مهرانم مثلا این فسقلی 3شنبه بدنیا اومده برابر با 9 may 1989
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:54 :: نويسنده : مهرانم
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ
ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ
ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ
ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ
ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ.
ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ
ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ
ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ
ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ
ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ
ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ
ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ
ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ
ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ
ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|